وبلاگ مامانیوبلاگ مامانی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

✿♥✿آنچه تازه مادران بايد بدانند✿♥✿

اگر قرار بود کودکم را دوباره تربیت کنم...

1390/12/2 20:10
نویسنده : مامانی
1,508 بازدید
اشتراک گذاری

 

 
اگر قرار بود کودکم را دوباره تربیت کنم، بیشتر نقاشی با انگشت را به او یاد می‏دادم تا این‏که با انگشت برایش خط و نشان بکشم.
 
برترین مجله اینترنتی ایران


قدرتِ عشق را یادش می‏دادم

اگر قرار بود کودکم را دوباره تربیت کنم، بیشتر نقاشی با انگشت را به او یاد می‏دادم تا این‏که با انگشت برایش خط و نشان بکشم.
کمتر غلط‏گیری کرده و بیشتر صحیح انجام دادن را یادش می‏دادم.
چشم از خودم می‏شستم و به او چشم می‏دوختم.
کمتر به داشتن و بیشتر به مراقبت می‏پرداختم.
با او پیاده‏روی و بادبادک بازی می‏کردم.
اداهای جدی را کنار گذارده و جدی‏تر بازی می‏کردم.
بیشتر در دشت و دمن همراهش دویده و به ستاره‏ها زل می‏زدم.
بیشتر او را در بغل می‏فشردم و کمتر زور می‏گفتم.
کمتر سختگیری و بیشتر تشویق می‏کردم.
اول به اعتماد به‏نفس و بعد به پوشاک و مسکن می‏پرداختم.
کمتر عشقِ قدرت و بیشتر قدرتِ عشق را یادش می‏دادم.



با هم شاد باشید

با خردسال خود لذت ببرید! اگرچه گاهی به‏نظر می‏آید که او اصلا بزرگ نشده اما دائم در حال رشد است. روزهای طولانی بی‏پایان به‏تدریج جای خود را به روزهایی می‏دهند که دیگر برایشان وقت ندارید.
کودکانی که زمانی در هر چیز به شما نیاز داشتند کمتر و کمتر به شما نیاز خواهند داشت و روزهای پیاده‏روی‏های با فراغ‏بال، بازی‏ها و چرت‏های بعدازظهر جزو خاطرات شاد و گرم می‏شوند. امیدوارم شما به همراه کودک‌تان ساعات شادي را در کنار هم پر از اوقات بازی، رشد و یادگیری داشته باشید.



مادر خوبی شدم

اگرچه تصدی امور یک نوزاد برای والدینِ تازه‏کار سخت است، اما معمولا خیلی طول نمی‏کشد که اکثرا به راحتی یاد می‏گیرند جایش را عوض کنند، غذایش بدهند، از او نگهداری کنند و بخوابانند. همین‏که نوزاد پا می‏گیرد اکثر والدین قادرند دماغش را پاک کنند، پوشکش را عوض کنند، غذا درست کنند- غذایی که کسی نمی‏خورد- اسباب‏بازی و لباس مناسب بخرند و البته رختشویی و اتوشویی کنند. اما از مرحله راه رفتن که می‏گذرند و به مرحله خردسالی و تجربه‏گرایی می‏رسند، نیازهای‌شان به‏شکل عجیبی عوض می‏شود. والدین آمادگی تامین نیازهای زندگی روزانه خردسال را ندارند و غالبا درگیر این چالش دائم هستند تا نیازهای بدنی، ذهنی، عاطفی و روحی آن‏ها را برآورند.

اولین‏بار با این مسئله در زندگی‏ام با یک خردسال طی زمستانی استثنائاً بارانی و در منطقه‏ای ساحلی رو به‏رو شدم. دختر بزرگم «آندریا» 3 ساله بود. خواهرش «امیلی» تقریبا 2 ساله و «جاشوایِ» نوزاد هنوز 6 ماه نداشت. امیلی در بحبوحه جیش گفتن بود و جاش حداقل هر 2 ساعت یکبار باید شیر می‏خورد. آندریا که خوش اخلاق و شیرین بود و زود آرام می‏گرفت کم‏کم مشکل ساز می‏شد و با ادامه بارندگی اخلاقش بدتر می‏شد. می‏خواست کارهای تازه بکند و تجربیات تازه داشته باشد، اما اکثر انرژی و وقت من صرف 2 بچه کوچک‏تر می‏شد. با گذشت روزها که درماندگی من مثل عقده‏ای برایم شده بود دچار شک و تردید درباره توان (و در نتیجه کمبود) خود به‏عنوان مادری خوب شدم. همیشه درباره «زمان کیفی» با کودک شنیده بودم اما به‏نظر می‏رسید من زمان کمّی بسیار وحشتناکی بدون کیفیت داشتم!

درحالی‏که می‏دانستم نمی‏توانم همیشه همه چیز را برای تجربه‏ او ریخت و پاش ببینم فهمیدم که باید چیزی یا کاری کنم تا برای خردسال کوچولویم خلاقیت و تحرک جالبی فراهم کنم. فهمیدم باید فعالیت‏ها و محیطی باشد که هم او را سرگرم کند هم برایش چالش برانگیز باشد، ایده‏هایی برای پروژه‏های کوچک داشتم تا باهم روی آن‏ها کار کنیم، اما چیزهایی هم می‏خواستم تا او بتواند به تنهایی انجام دهد وقتی من مشغول هستم و کار دارم. چون فقط با تکیه بر درآمد شوهرم زندگی ما می‏چرخد پس باید فعالیت‏هایی باشند که از وسایل موجود در خانه بهره گیرند.

شروع به کاوش در خانه کردم تا بهتر بتوانم نیازهای خانواده را تأمین کنم. همه نوع وسایل جالب برای بازی‏هایمان را جمع می‏کردم. فکرم را بیشتر سازماندهی کرده و سعی داشتم روی چیزهایی تمرکز کنم که باهم انجام دهیم. کمی هم به خودم استراحت دادم تا با بچه‏هایم لذت بریم و از شادی‏های کوچک و ساده‏ آن‏ها شاد شوم. با بازگشت احساس کنترلم دوباره اعتماد به نفس در توانایی‏های مادری‏ام به من برگشت.

با این‏که ادعای «تخصص» از هیچ نوع ندارم اما تجارب من- در هر روز و با سه بچه کوچولو- به من یاد داد چه چیزی مفید و چه چیزی بی‏ثمر است. این کتاب مجموعه‏ای از ایده‏ها و فعالیت‏هایی است که نیازهای مادری مرا و نیز بچه‏هایم را طی آن سال‏های پرچالش قبل از مدرسه تأمین کردند. این کتاب حاوی پیشنهاداتی در هر موقعیت و شرایط، داخل و خارج خانه، تابستان و زمستان، اوقات خوش و ناخوشی است. اگرچه این کتاب را مادری خانه‏دار به‏عنوان منبع اطلاعات برای افرادی با همان شرایط است، اما مطمئن باشید برای هر کس که کودکی خردسال در زندگی دارد مناسب است: مادران یا پدران، مادربزرگ‏ها و پدربزرگ‏ها، عمه و خاله و دایی و عمو، پرستاران بچه، مربیان مهد کودک، معلمان پیش دبستانی، کلیساها یا مربیان بازی، اگر در جستجوی کتابی خوب درباره‏ رفتار با پیش دبستانی‏ها و نحوه‏ برخورد با آن‏ها هستید، این کتاب مسلما به‏درد کارتان می‏خورد.

به‏رغم این‏که ایده‏های طرح شده در این‏جا تا مدت‏ها پس از مرحله خردسالی هم برای کودک شما سرگرم کننده هستند اما اکثرا برای کودکان سنین 3 تا 6 سال مناسبند. از آن‏جا که توانایی‏های بچه‏ها در این دامنه سنی بسیار متفاوت است بعضی ایده‏ها برای بچه‏های 3 ساله بسیار پیشرفته و بعضی نیز برای کودک 5 یا 6 ساله بسیار ساده هستند. پس در انتخاب فعالیت‏ها نهایت دقت را به‏عمل آورید تا با ظرفیت‏ها و علایق کودک‌تان منطبق باشند و خودتان نیز در صورت لزوم آماده نظارت بر آن‏ها باشید.

«وقتی او را بشناسید دیگر نیست. اثر انگشتان روی دیوار بزرگ‏تر و بزرگ‏تر می‏شوند. بعد ناگهان محو می‏گردند.»
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)